دیروز با دوسـتی صحبت میکردم، گله داشت از نویسـندهی مقالهای که گفته: «ادبیات فرانـسه به بـنبست رسیده» و ادبیات آمریکا رو زده تو سر نویسندههای فرانسوی. دوستِ مورد نظر یک لیست ده نفره هم تهیه کرده بود از نویسندههای غول فرانسوی زبان معاصر. منم چند تایی اسم بردم و روی موضوع داستانهاشون کلی صحبت کردیم و کف کردیم از این همه سوژهی ناب و بکر که عمرا به ذهن آمریکاییهام برسه...
دست آخر به این نتیجه رسیدیم که دلیل این نوع نقدهای سطحینگر ترجمه نشدن و در نتیجه خونده نشدنِ ادبیات معاصر فرانسهست. و اون هم دلیلی نداره جز وجود تعداد بیش از حد نیاز مترجمهای جوان و فعال زبان انگلیسی که هر کدوم یه گوشهی کار رو گرفتهن و دارن زور میزنن که از ضعیفترین تا مثلا بهترین کارهای ادبیات انگلیسی زبان رو به مخاطب بشناسونن و بعضا بچپونن.
دلیل بعدی عدم وجود مترجم خوب زبان فرانسهست. این که میگم مترجم خوب، اصلا منظورم فارغ التحصیلهای دانشگاه نیست که هر روز به تعدادشون اضافه میشه. حتا منظورم استادهاشونم نیست. منظورم فقط و فقط آدمیه که فرانسه رو نه به خوبی استادهای دانشگاه، بلکه در حد نیاز بلد باشه؛ ولی فارسی بدونه، فارسی حرف بزنه، فارسی بلد باشه، چم و خم زبون مادری رو بشناسه، جای به کار بردنِ اصطلاح و ضربالمثلهای زبون مقصد رو بدونه، خلاصه این که به زبان فارسی ترجمه کنه، نه اردو و پشتو و عبری.
یاد نسل طلایی مترجمهای ادبیات فرانسه به خیر: مرحوم قاضی، مرحوم سیدحسینی، مرحوم سحابی، اعلم، نجفی، غیاثی و حتا مترجمهای بدی که نزدیک نیم قرن پیش کمک کردن به شناسوندن ادبیات فرانسه به نسل جوونی که پا گذاشتن رو خرخرهی سارتر و کامو و الان رسیدن به ادبیات آمریکا...
بعد تحریر: به دوستانِ مترجم زبان انگلیسی که خیلی خیلی خوب از پس ترجمهی کارهای باارزش برمیآن، برنخوره ها! منظورم مترجمهای ضعیف بود...
۶ نظر:
خب همین «کشش ها»ی دیدیه ون کولارت نشون داد که ادبیاتش به بن بست نرسیده. گاهی هم آدمایی می رن از کسایی مثل میشل لبر یه چیزایی ترجمه می کنن که نشون می ده به بن بست رسیده!!! سه سال پیش با مرحوم سیدحسینی توی اردبیل مفصل درباره ادبیات امروز جهان حرف می زدم. خلاصه حرفش این بود که ادبیات امروز فرانسه مثل سابق غول مول نداره و در کل چیز دندون گیری نداره.
داره علی آقا، داره. منتها ترجمه شون یا سخته، یا حوصله می خواد. همین سید حسینی عزیز برای من از کسی مثل ژان اشنوز حرف زد. همین ون کولارت، بقیه ی کارهاش غوغاست (که البته در دستِ احداثه). فقط یار نداریم. واقعا خوشحال می شم اگر مترجم های فرانسه زبان فارسی دون بهم معرفی بشه. اگه کسی رو می شناسی و ریسک معرفی شونو به عهده می گیری، یا عـــلی...
رسیدن بهخیر.
ممنون پدرام جان.
اگه غول داشت یه نیمچه نویسنده یِ کسالت آوری مثل "لوکلزیو" به عنوان نماینده ش نوبل می برد؟
بستگی داره به این که شما نوبل بردن رو دلیل نویسنده بودن بدونید یا نه. لوکلزیو نویسنده ست. نویسنده ی خوبی هم هست که البته کارهای خوبش ترجمه نشده و کلا سوژه هاش با سلیقه ی ما ایرانی ها جور در نمی آد. ولی خب، غول نیست. و حتما می دونین که خیلی از غول ها نوبل نگرفتن، مثل سلین، پروست، جویس، ناباکوف، بورخس و ...
من امیدوارم کار غول های فرانسه ترجمه شه و شما رو قانع کنه.
ارسال یک نظر