۱۳۸۹ تیر ۲۴, پنجشنبه

محرومیت از نوع کتاب خارجی

یادمه اون موقع­ها که تازه شروع کرده بودم به خوندن زبان فرانسه، واسه خریدن یه سری فرهنگ فرانسه به فرانسه انتشارات روبرت، پدر خودم رو درآوردم و بازارچه کتاب رو زیر پا گذاشتم و بالاخره تو خرپشته­ی یکی از مغازه­ها اُفستِ سال شصت و سه رو پیدا کردم که اونم ویرایش سال هزار و نهصد و هشتاد و یک بود. قشنگ یادمه پونزده هزار تومنی که اون موقع، یعنی سال هفتاد و پنج خیلی پول بود، جیرینگی دادم و احتمالا جای خرید رخت و لباس و این چیزا، یه سری فرهنگِ بدقواره­ی بد افست شده­ی سیاسوخته با کاغذ کاهی بردم خونه و خوشحال و خندان بودم که بالاخره پیداش کردم.

یادمه اون موقع­ها باید سالی یه بار منتظر می­موندم نمایشگاه کتاب برسه. بعد باید به این و اون التماس می­کردم تا یه کارت کتاب پیدا کنم واسه خرید به نرخ دلار دولتی، بعد باید صبح علی ­الطلوع می­کوبیدم می­رفتم نمایشگاه بین المللی. چون تقریبا از هر نسخه کتاب، فقط یکی دو تا می­آوردن و اگر دیر می­رسیدم، یه سال دیگه باید صبر می­کردم.

یادمه اون موقع­ها هنوز اینترنت خونگی و این چیزا نبود که کتاب­های فولیو رو بشه تو سایت گالیمار نگاه کرد و حداقل درباره­ش خوند.

یادمه اون موقع­ها نمی­شد خیلی راحت مجله و روزنامه فرانسوی گیر آورد، مگه تاریخ گذشته...

یادمه مجموعه­ی تاریخ ادبیات فرانسه معروف به ایتی­نِقِق لیته­قِق فقط فتوکپیش بود و من در حسرت اوریجینالش. یه بار تو یه حراجی تو خود دانشگاه، دستِ چندمِ یه جلدِ قرن هجده­شو پیدا کردم و اون موقع نزدیک ده هزار تومن پول دادم خریدمش.

یادمه همین چند سال پیش، بابای یه بنده خدایی رو درآوردم تا دو تا از کتاب­های سلین رو برام از فرانسه بیاره، آخرشم مودبانه منو پیچوند.

اما دیروز که با یکی از دوستام رفته بودم کتاب فروشی نشر فرهنگ معاصر، دیدم تموم اون کتاب­هایی رو که سال به سال دونه به دونه از نمایشگاه و این ور اون ور گیر آورده بودم، ردیف کردن رو میزهای مربع، فرهنگ لغت­های اوریجینالِ ویرایش دو هزار و ده یه طرف، فولیوها یه ور، نقدها یه طرف دیگه، آموزشی اون ور، کودک این ور، کلاسیک اون بالا، مینویی اون پایین.

نسل بدبختی بودیم ما دهه پنجاهی­ها...

۲ نظر:

اصغر نوري گفت...

سلام
فكر مي‌كنم اين دردسر پيدا كردن كتاب رو همه به نوعي تجربه كرده‌ايم. البته تو دوره دانشجويي من، دانشكده‌ي ادبيات دانشگاه تبريز كتابخانه خوبي داشت و تقريبا مي‌شد سري كامل آثار نويسنده‌هاي معرفي مثل سلين رو توش پيدا كرد. همان موقع كلي كتاب واسه خودم كپي گرفتم.
انگار اون روز منم تو كتاب فروش فرهنگ معاصر بودم. شايد!

Unknown گفت...

سلام آقای نوری. امکان کپی گرفتن همیشه بوده، ولی من بدجور دلم می خواست خود کتاب یعنی اوریجینالش رو داشته باشم. وگرنه دانشگاه تهران هم بد نبود آرشیوش...