۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

جعبه ی سیاه


جعبه­ی سیاه اسم داستانیه از تونینو بناکیستا، نویسنده­ معاصر فرانسوی.
این جعبه همون جعبه­­سیاهِ هواپیما ست که تو ایران بد­جور گم ­و گور می­شه. داستانِ بناکیستا البته نگاهِ دیگه­ای به این جعبه داره. خلاصه­ش این که اسم وبلاگ رو از این داستان برداشتم و داستان رو هم ترجمه کردم و قراره اگر مشکلی پیش نیاد تا یکی دو ماه دیگه، تو مجموعه­ی داستان­های هفت هشت هزار کلمه­ایِ نشر چشمه چاپ شه...

۲ نظر:

علی رضا گفت...

سلام
خواستم به عنوان اولین پیام بگویم به خاطر آن شعاری که نوشته ای دوست داری،یک روز با بچه محل هایمان حالت را می گیرم. اصلا حال تو و آن شوهر آلمان دوستت را می گیرم اساسی.اخیرا یک وکیل پیدا کرده ام در دادگاه لاهه تا از تو و آن شوهرت استقلالی ات شکایت کنم. گفته باشم.

Unknown گفت...

علیرضا جان، مال این حرفها نیستی داداش. خودت هم می دونی با وکیل و بچه محل و فک و فامیلت هم نمی تونی از پس اشتراک من و مهدی بر بیای :دی