۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

...


مادرم همه کار برایم کرد

تا زندگی کنم

تنها کاری که نباید می کرد

زاییدنم بود

لویی فردینان سلین

۱۱ نظر:

زاهد گفت...

با کوله بار توصیه های پدر و مادر راه افتادیم توی عالم وجود. اما در مقابل مسایل زندگی به دردی نخوردند . دچار دردسرهایی شدیم یکی از یکی افتضاح تر – سلین – مرگ قسطی
بابت ترجمه ی شعر ممنون

Unknown گفت...

خواهش می کنم. خوشحالم که خوش تون اومده.

علی مسعودی نیا گفت...

آی گفتی...

prana گفت...

در استراتژي خفه خون به سر مي برم

میلاد ظریف گفت...

سلام
چه قدر خوبه که امثال شما اینجا هم گاه به گاه می نویسید.
جای مهدی یزدانی خرم نازنین اینجا خالیه. سلام ما را خدمت ایشان برسانید و بگید شکر که شماها هستید... راستی داستانی به ایمیلتان می فرستم که اگر زحمتی نیست به یزدانی خرم عزیز بدهید...
شعر هم خیلی خوب بود...لذت بردم... دستتان درد نکند.

Unknown گفت...

خواهش مي کنم.
چشم. حتما سلام و پيام و اي ميل تون رو مي دم بهشون.
خوشحال شدم از شعر خوشتون اومد.
ممنون.

محسن آزرم گفت...

اوف! به‌خدا... به‌خدا... اصلاً یه وضعی!
راستی سلین هم شعر می‌گفته؟

میلاد ظریف گفت...

خانم نوروزی متاسفانه ایمیلی از شما نتوانستم پیدا کنم.

Unknown گفت...

محسن جان، سلین مجموعه شعری نداره، اما تک جمله هایی که لابه لای رمان هاش آورده، کمتر از شعر نیستن. البته بعید نیست یک هو یه مجموعه شعر ازش پیدا شه. چون من تا همین یک ماه پیش نمی دونستم نمایشنامه هم داره...

آقای ظریف، ایمیل من:

somayehnoroozi@gmail.com

محسن آزرم گفت...

اساسا آدم‌های بزرگ و باحال همه یک رگ شاعری دارند
نمایش‌نامه‌ی سلین؟ چی هست اسمش؟ یکی یا چندتا؟
زبان آدم‌هاش مدل رمان‌هاست یا جوری دیگر؟
حسابی کنج‌کاو شده‌م....

Unknown گفت...

آره، نمایشنامه... خودم هم کف کردم. اسمش کلیساست، همین یه دونه ست فعلا. زبان و آدم هاش مثل سفر به انتهای شبه. خدا قسمت کنه به فارسی بخونیمش.